۱۷۵دیگر فقط یک عدد نیست
به ۱۷۵ فکر میکنم. به اون لحظه. به وقتی که ۱۷۵ در دل یک شب سرد از اون سوی اروند بیرون می آد و هرگز وضعیت رو اونطور که قرار بوده نمی بینه. ۱۷۵ به دست عراقیها افتاده. عملیاتی که همه داد میزدن لو رفته اما کسی را یارای جلوگیری از اون نبود. عملیات شروع شده بود و حالا ۱۷۵ که حتی هنوز سبیل درست و حسابی هم بالای لبش نروئیده بود به دست عراقی افتاده. شاید اون فکر میکرد باشه هنوز جوونم، اسیر می شم، یه مدتی بعد بچه ها می آن بغداد رو میگیرن و من آزاد می شم. بالاخره اسیر آزاد می شه. اما تصمیم افسر عراقی در اون شب چیز دیگهای بود.

ادامه خواندن ۱۷۵دیگر فقط یک عدد نیست ←
عکس شهدای غواص ، در مورد شهدای غواص